- تمایز داشتن
فرق داشتن، متفاوت بودن، توفیر کردن، تفاوت داشتن
معنی تمایز داشتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(اَ دَ دی دَ / دِ شِ کَ تَ)
لغت نامه دهخدا
دیدن چیزهایی که لایق نگریستن بود. (ناظم الاطباء). درخور تماشا بودن. تماشایی بودن:
وجد صوفی شب معراج تماشا دارد
جلوۀ تیر در آماج تماشا دارد.
اشرف (از آنندراج).
نوبهاراست و جهان سیر چمنها دارد
وضع دیوانۀ ما نیز تماشا دارد.
میرزا بیدل (ایضاً).
، مشغول تماشا بودن:
نترسی که داری تماشا بباغ
که چون لاله از دل بسوزند داغ.
فردوسی.
رجوع به تماشا و دیگر ترکیبهای آن شود
وجد صوفی شب معراج تماشا دارد
جلوۀ تیر در آماج تماشا دارد.
اشرف (از آنندراج).
نوبهاراست و جهان سیر چمنها دارد
وضع دیوانۀ ما نیز تماشا دارد.
میرزا بیدل (ایضاً).
، مشغول تماشا بودن:
نترسی که داری تماشا بباغ
که چون لاله از دل بسوزند داغ.
فردوسی.
رجوع به تماشا و دیگر ترکیبهای آن شود
سرمایه داشتن مال و منال داشتن: کتایو بی اندازه پیرایه داشت ز یاقوت و هر گوهری مایه داشت. (شا. بخ. 1460: 6)
تفاوت داشتن، متفاوت بودن، اختلاف داشتن، ضدیت داشتن
خواهان بودن، میل داشتن، گرایش داشتن، رغبت داشتن، رغبت نشان دادن، متمایل بودن
